زیبایی این رمان
21 تیر · · بویش مثل همیشه بود، بوی آشنای باد و ادویه درونش افزایش یافت و متوجه شد که جواب سوال جانور را میداند. میدانست که پایان داستانش چه میشود. با عجله و ناگهان گفت: «من از هزارتا پایان خوش دست میکشم تا فقط با هم به درهی تو بریم و مثل قبل با هم اونجا زندگی کنیم. از هرچی داستان افسانهای که تا حالا میدونستم دست میکشم تا دوباره اسم منو از زبون تو بشنوم.»
_شکار، مگان اسپونر